۰۴ شهریور ۱۴۰۱

از سعدی بریده‌ها - ۳

حضرتِ سعدی می‌فرمایند:

    تو جفای خود بکردی و نه من نمی‌توانم
    که جفا کنم ولیکن نه تو لایقِ جفایی

که یعنی «خیلی بی‌لیاقتی؛ حتی اینقدر لیاقت نداری که بهت جفا کنم!». جنابِ سعدی دارند فحش می‌دهند، نه اینکه تملقِ بی‌وفایِ جفاکار را بگویند.

و بله، این بیت با بیت‌های دیگرِ شعر جور نیست؛ که خب مشکل از آن ابیات است، نه از این بیت.

۱۴ فروردین ۱۳۹۹

بهار دلکش رسید ولی نیا!

از بازی‌های روزگار یکی هم اینکه بعد از بیش از یک قرنی که از سرودنِ شعرِ «بهــــارِ دلکــــش رسیـــــد و دل بـــجا نباشد» گذشته است، بالاخره بهاری آمده که شعرِ معروف گویای حال و روزمان نیست ولی این نه از آن روست که این بهار با فاجعه و مصیبتی همراه نیست و دل بجاست و دلبر به فکرِ ماست؛ بلکه از این روست که در این بهارِ فاصله‌گذاریِ اجتماعی دیگر نمی‌توانی به صنم بگویی «بیا و آشتی کن»؛ یا این را هم اگر بتوانی بگویی و آشتی هم که بکند آن خواستهٔ اصلی را نمی‌توانی گفت که «بیا در برم از وفا یک شـب و تازه کن عهدی که برشکستی»، خصوصاً که او اخیراً با رقیب هم نشسته بوده.

۲۲ بهمن ۱۳۹۴

در بندِ نام نیست.

بعضی نوشته‌هایم دربارهٔ هیچ چیزی نیست؛ و طبعاً دربارهٔ چیزهایی که دربارهٔ‌شان نوشته‌ام هم نیست. شاید بعضی از آنها را نیز اینجا گذاشتم.